امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

نه ماهگی امیرعباسم

امیرعباس گلم گل پسر مامان میدونم که دلم تنگ میشه، برای این روزها   امیرعباس گلم گل پسر مامان میدونم که دلم تنگ میشه، برای این روزها...برای این لحظه ها که دارند تند تند میان و میرن و کودکی تو رو با خودشون میبرند. دلم میخواد تک تک این روزهای با تو بودن حک بشن تو ذره ذره وجودم. میترسم یه وقت لحظه ای رو جا بذارم و دیگه فرصت برگشتن نداشته باشم.نمیدونم چه جوری تو بغلم بگیرمت، ببوسمت و لمست کنم تا سیر بشم، تا فردا دلتنگ نگاهت نشم، حتی برای ثانیه ای. شاید چند سال دیگه،وقتی برای خودت مردی شدی، دیگه کودکی نکنی ....اونوقت من باز هم دلم تنگ میشه و باز هم دلم میخواد بیای کنارم و سرت رو شونه ام بذاری و بدون اینکه ازت بپرسم بگی مامانی دوس...
25 مرداد 1391

پارک گفتگو

سلام پسرم میخوام برات چند خطی بنویسم هر سلام پسرم میخوام برات چند خطی بنویسم هر چند که حالشو ندارم ولی دوست دارم بعدا که بزرگ شدی از بچگی هات بدونی ، پنج شنبه برای افطار عمه مریم دعوتمون کرده بود بعدازظهر رفتیم خونشون و همه جمع بودن و عمه مریم برای قبول شدن توی آزمون راهنمایی و رانندگی کیک داد بهمون و توی گل پسرم خیلی خوب بودی و مامان و بابا رو اصلا اذیت نکردی البته بگم ها فقط توی بغل ها میچرخیدی و مامان فقط برای گرسنگی و .... بود ، خلاصه شب تا ساعت دو و نیم بیدار بودیم آخه شب قدر بود و مامانی نتونست مثل هرسال احیا نگهداره، دیروز که جمعه باشه با پیشنهاد من قرار شد افطاری بریم پارک گفتگو که با پیشنهاد بابایی خاله فاطمه و عمو مح...
21 مرداد 1391

بعد یک هفته غیبت

سلام نفس مامان امروز بعد چند روز تأخیر اومدم تا برات مطالبی رو بنویسم و چندتا عکس برای خاله جون ها و کسایی که وبلاگتو میبینن بزارم سلام نفس مامان امروز بعد چند روز تأخیر اومدم تا برات مطالبی رو بنویسم و چندتا عکس برای خاله جون ها و کسایی که وبلاگتو میبینن بزارم  توی هفته گذشته گل پسرم اصلا حال خوبی نداشت و توی تب میسوختی طوری که توی یک روز مجبور شدیم دوبار دکتر بریم منو بابایی خیلی نگرانت بودیم پسرم و من دو روز به خاطر تو موندم خونه و سرکار نرفتم تا خوب شی ،ولی خدا رو شکر از بعدازظهر شنبه خوبی بماند که شنبه که اومدم دنبالت تا از مهد بیارمت بقدری گریه کرده بودی که از خودم متنفر شدم چشمهات یه ذره شده بودن مامان فدای اشکات ب...
16 مرداد 1391

اولین سرماخوردگی ناز پسر

امیرعباس مامان سلام دو روزی هست که پسرگل مامان عطسه میکنه و آبریزش داره، امیرعباس مامان سلام دو روزی هست که پسرگل مامان عطسه میکنه و آبریزش داره، شرمنده پسر گلم که بی احتیاطی کردم و درست و حسابی مواظبت نبودم و سرما خوردی، امروز صبح هم با سر و صدای تو از خواب بیدار شدم و دیدم بله آثار سرماخوردگی به وضوح دیده میشه خواستم بمونم خونه ولی دیدم خونه هم بمونیم نمی تونیم بریم دکتر بنابراین بهت شربت دادم و سه تایی از خونه زدیم بیرون و خدا رو شکر دوبار هم که زنگ زدم مهد گفتن حالت خوبه و خوابیدی دیگه نیومدم ولی امیدوارم هر چه زودتر خوبه خوب شی پسل گلم. این عکس مربوط به هفته پیش هست ولی دیدم خالی از لطف نیست که بزارمش اینجا هم تازه از خو...
7 مرداد 1391

آخرین جمعه ماه شعبان

سلام امیرعباس جونم امروز که دارم این مطالبو برات مینویسم چهارشنبه است سلام امیرعباس جونم امروز که دارم این مطالبو برات مینویسم چهارشنبه است و تو ۵ روز هست که داری میری مهدکودک مامانی، تا اینجاش که خدا رو شکر خوب بودی بعداز این رو نمی دونم که چطور باشی طوری که اسمتو توی مهد گذاشتن آقا مهربونه فدای خنده های نازت بشم که توی هیچ شرایطی خندیدن یادت نمیره  توی این یک هفته خیلی سرم شلوغ بود اصلا نمی تونستم به وبلاگت سر بزنم یا درست و حسابی بنویسم مثلا همین جمعه گذشته که آخرین روز ماه مبارک شعبان بود با خاله فاطمه اینا که زحمت کشیده بود و لوبیا پلو هم درست کرده بود رفتیم پارک جمشیدیه چون شب قبلشم بارون اومده بود هوای فوق العاده ای داش...
4 مرداد 1391

مهد کودک

سلام پسر نازم دیروز با شروع ماه مبارک رمضان و اول هفته تو ومن به همراه بابایی رفتیم مهدکودک سلام پسر نازم دیروز با شروع ماه مبارک رمضان و اول هفته تو و من به همراه بابایی رفتیم مهدکودک، صبح که چشای نازتو باز کردی و خندیدی انگار میدونستی که داریم میریم بیرونُُ، از در خونه که اومدیم بیرون شروع به خوندن کردی تا خود مهدکودک اینجوری بودی شایدم میخواستی دل ما خون نشه پسر گلم به هر حال تا رسیدیم مهد خانومی که مسئولیت تو رو داشت اومد و تو رو از من گرفت و رفت و من اصلا فرصت خداحافظی با تو رو پیدا نکردم نمی دونم شاید اینم خواست خدا بوده و تو هم خندون رفتی، من و بابا هم هر کدوم رفتیم سمت اداره خودمون ولی ساعت ۱۲ و نیم بود که زنگ زدم گفتن بر...
1 مرداد 1391
1